آرزو در آیات و روایات
«أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى، فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى، وَکَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَى»
آیا میپندارید که انسان به هر چه آرزو دارد میرسد؟ پس آخرت و دنیا برای خداوند است و چه بسا فرشتگانی که در آسمانها هستند (ولی) شفاعت آنان سودی ندارد، مگر بعد از آن که خداوند برای هر که بخواهد و رضایت دهد، اجازه شفاعت دهد. (نجم، 24-26)
ارزش آرزو
آرزو عامل و انگیزه حرکت و رشد است. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لَوْلَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَلَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَرا»، اگر آرزو نبود، نه مادری کودک خود را شیر میداد و نه کشاورزی درختی را میکاشت.
حضرت عیسی (علیه السلام) پیرمردی را دید که بیل در دست دارد و زمین را شخم میزند، گفت: خدایا، آرزو را از این مرد بگیر، دید پیرمرد بیل را کنار گذاشت و خوابید. پس از مدتی، حضرت عیسی از خدا خواست که آرزو به او برگردد، مشاهده کرد که پیرمرد بلند شد و شروع به کار کرد.
از مهمان نپرسیم که غذا خوردهای یا نه. «فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء» حضرت ابراهیم بدون پرسش از مهمان، به سراغ خانواده و تهیه غذا رفت
مهار کردن آرزو
آرزوها باید در چارچوب امکانات، استعدادها، شرایط و ظرفیت باشد وگرنه سر از موهومات در میآورد، امام علی(علیه السلام) فرمودند: «بیشترین ترس من بر شما، از هواپرستی و آرزوهای طولانی است.»
آرزوهای منفی
در قرآن از بعضی آرزوها انتقاد و نهی شده است. نظیر کسانی که آرزو داشتند، ثروت قارون را داشته باشند و میگفتند: «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ» یا آرزو دارند مورد ستایش نابجا قرار گیرند. «یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا» یا آرزو دارند بر دیگران برتری داشته باشند. «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ»، بارها خداوند با جملات: «لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ»و «َلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» م?منان را از نگاههای آرزومندانه به سرمایهداران و مرفهان باز داشته است.
آرزوهایی که به آن نمیرسند
در قیامت بارها مجرمان «یا لَیتَنی» (ای کاش) میگویند؛ ولی چه سود:
«یا لَیتَنی کُنت تُراباً» ، ای کاش خاک بودم! (خاک، یک دانه میگیرد و یک خوشه میدهد. خاک، فاضلاب میگیرد و آب زلال میدهد؛ ولی بعضی انسانها جز فساد کاری نمیکنند)
«یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا»، ای کاش با پیامبر یک راهی را انتخاب کرده بودم.
«یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ»، ای کاش نامه عمل به دستم نمیرسید.
«یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی»، ای کاش برای روز حیاتم که امروز است، چیزی از پیش فرستاده بودم.
«یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُکَذِّبَ»، ای کاش ما به دنیا بازگردانده شده و دیگر تکذیب نمیکردیم.
آداب معاشرت زن و مرد از منظر قرآن
به سراغ کارشناس علوم قرآنی میروم، تا از عفاف قرآنی برایمان بگوید. او رهنمودهای قرآن را در این زمینه به دو دسته کلی تقسیم میکند؛ دسته اول به آداب معاشرت زنان و مردان نامحرم و دسته بعد به وظایف فردی اشاره دارد. «دکتر مریم حاج عبدالباقی» (استاد دانشکده الهیات دانشگاه آزاد اسلامی) به آیه 25 سوره نساء اشاره و میگوید: «در این آیه، خداوند به مردان با ایمان سفارش میکند، زنانی که قبل از ازدواج، معاشرتهای غیرصالح با مردان داشتهاند را به همسری نگیرند. البته این معاشرت به معنی حرف زدن و دوستی معمولی نیست، بلکه منظور از آن هرگونه روابط آزاد و نامشروع با نامحرم است. و یا آیه 53 سوره احزاب به مومنین سفارش میکند، وقتی برای غذاخوردن به خانه پیامبر دعوت شدید، غذا که تمام شد، سریعاً بروید بی آنکه سرگرم سخن گردید. این دستور نیز برای جلوگیری از استیناس و انس گفتاری با اعضای خانواده پیامبر بیان شده است، در قسمتهای بعدی آیه، به آنها سفارش میکند که چون از زنان پیامبر چیزی خواستید، از پشت پرده از آنان بخواهید، البته زنان پیامبر به علت اختصاص به شخصیت خاص پیامبر از حرمت بالاتری برخوردارند،اما این حرمت از حیث آداب معاشرت اختصاص به آنها ندارد بلکه در درجات بعد به دختران و زنان مومنه نیز تسری پیدا میکند. این آیات زنان پیامبر و در درجات بعدی دختران و زنان مومنه را از هرگونه معاشرت آزاد با مردان، باز میدارد. و اما دسته بعدی آیات، به وظایف فردی میپردازد که پنج مولفه دارد. آیه30 و 31 سوره نور را با هم مرور میکنیم. به مردان مومن بگو: «دیدگان خود را فرو بندند و دامنهای خویش حفظ کنند، این برای شما پاکیزهتر است». «به زنان مومنه بگو: دیدگان خویش فرو بندند و دامنهای خویش حفظ کنند زیور حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیداست...» در این دو آیه، به مردان و زنان با ایمان توصیه میشود تا دیدگان خود را از نامحرم فرو بندند. البته منظور از «غص ابصار» این نیست که اصلا نگاه نکنند، بلکه منظور خیره نگاه نکردن و نداشتن تکرر در نگاه است و خلاصه کلام اینکه، تاحد امکان، به نامحرم بیمورد نگاه نکنید. بحث دوم، پاکدامنی است که ابتدا به مردان و بعد به زنان توصیه میشود. بحث سوم، پوشش است که در آیه 31 سوره نور به زنان سفارش شده تا« رو سریهای خود را برگردن خویش فرو اندازند.» این آیه نشان میدهد، زنان در آن زمان روسری داشتهاند اما آنرا رها میکردند و گردنهای خود را نمیپوشاندند. و در ادامه میفرماید:« زینتهای خویش را بر نامحرم آشکار نکنند» و یا آیه 59 سوره احزاب خطاب به همسران و دختران پیامبر و زنان مومنه آمده است، تا جلبابهای خویش را نزدیک کنند. جلبات، شامل هر جامه وسیع میشده است. ولی غالبا در مورد روسریهائی که از چارقد بزرگتر و از ردا کوچکتر بوده است، به کار میرفته و به طور کلی، وسیله پوشانیدن موی سر بوده است. بحث چهارم؛ شیوه راه رفتن زنان است، که آیه 25 سوره قصص، به حیا و وقار دختران شعیب، به هنگام راه رفتن اشاره دارد . علاوه بر این، آیه 31 سوره نور نیز به زنان توصیه میکند، تا پاهای خود را به گونهای به زمین نکوبند تا آنچه از زینتهایشان نهفته میدارند، معلوم گردد، که این زینتهای مخفی، میتواند خلخال و یا اندام باشد که انسان وقتی محکم قدم میگذارد اندام او بیشتر آشکار میشود بحث پنجم؛ طرز صحبت کردن است. آیه 32 سوره احزاب، به زنان پیامبر و در مراحل بعدی به زنان مومنه سفارش میکند، که در سخن، نرمش زنان و شهوت آلود به کار نبرید، تا موجب طمع بیمار دلان گردد و به خوبی و شایستگی سخن بگویید. منظور از قول معروف، محتوار گفتار میباشد یعنی در هنگام صحبت با نامحرم هر کلامی را به کار نبرید. همین توصیه به مردان نیز شده که اگر میخواهید از زنی که شوهرش فوت کرده و درعده است، خواستگاری کنید با او قرار سری نگذارید مگر آن که قول معروف بگویید. در ادامه آیه 31 سوره احزاب به زنان پیامبر سفارش شده، تا در خانههای خویش قرار گیرند و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمایی و خود آرایی از خانه بیرون نشوند، البته مقصود از این دستور، زندانی کردن زنان پیامبر، در خانه نیست. زیرا تاریخ صدر اسلام به صراحت گواه است که پیغمبر، زنان خود را با خود به سفر میبرد و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمیفرمود، بلکه مقصود از این دستور آن است که به منظور خودنمائی از خانه بیرون نروند.»
آداب مهمانی در قرآن کریم
انسان میخواهد عواطف و احساسات خویش را به برخی از افراد که آنان را دوست خود میگیرد یا سرمشق خود قرار میدهد، بروز دهد. یکی از روشهای ابراز احساسات، ضیافت و مهمانی دادن است. لذا از ضیافت به عنوان مصداقی از تکریم یاد شده است.
انسان موجودی اجتماعی است. ریشه این گرایش آدمی هرچه باشد، او را به سوی همنوع میکشاند؛ چرا که دست کم نیاز عاطفی و احساسی او مقتضی ارتباط و هم کلامی و همنشینی با همنوع است. این ارتباط در مواردی به شکل زیبایی درمی آید و نوعی انس و الفت میان افراد ایجاد میکند، به گونهای روح و روان آدمی به آرامشی خاص دست مییابد. از جمله ارتباطاتی است که در سفر میان افراد پدید میآید و همگی همانند یک واحد عمل میکنند و تشتت و اختلافها یا به طور کامل برداشته یا کاسته میشود؛ چرا که سرنوشت مشترک همراه بودن در سفر و خطر، پیوندی استوار در میان ایشان پدید میآورد.
هم سفره شدن و در یک ضیافت برگرد هم جمع آمدن نیز این گونه است که تشتت را به وحدت و واگرایی را به همگرایی تبدیل میکند. از این رو ارتباط میان دوستان هنگامی که با مهمانی تقویت شود، ارتباطی استوارتر و پایدارتر است.
از سویی انسان میخواهد عواطف و احساسات خویش را به برخی از افراد که آنان را دوست خود میگیرد یا سرمشق خود قرار میدهد، بروز دهد. یکی از روشهای ابراز احساسات، ضیافت و مهمانی دادن است. لذا از ضیافت به عنوان مصداقی از تکریم یاد شده است.
از گزارشهای قرآنی برمی آید که پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ابلاغ دعوت و رسالت خویش، ضیافتی تشکیل میدهد و خویشاوندان خود را به مهمانی فرا میخواند و در آن ضیافت شام به ابلاغ رسالت و دعوت خود اقدام میکند؛ چرا که میداند تاثیرگذاری بر عواطف و احساسات مهمان بر سر سفره غذا و طعام، آسانتر است.
زلیخا به هدف معرفی یوسف(علیه السلام) و اثبات زیبایی آن حضرت و پاسخ گویی به نجواها و شایعات در جامعه، اقدام به برگزاری ضیافت نیم روزی میکند و آن حضرت(علیه السلام) را در جلسه زنانه خود میآورد تا دیگران از زیبایی او متحیر شوند و علت گرایش و خیانت خود را بدین وسیله توجیه کند. (یوسف، آیه 31)
موضوع دیگر این که مهمان، هنگام ورود به منزل میزبان می بایست سلام کند. «قَالُوا سَلَامًا» همچنین جواب سلام او لازم است. «قَالَ سَلَامٌ» صاحب خانه باید دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا رفته «فَرَاغَ» و غذا را در خانه تهیه کند «إِلَى أَهْلِهِ» از دیگر نکات قابل توجه در این زمینه آن است که پذیرایی باید سریع باشد
فرشتگان نیز برای دادن بشارت به حضرت ابراهیم(علیه السلام) به عنوان مهمان برآن حضرت وارد میشوند تا در شرایط مناسبی بشارت خاص فرزنددار شدن را به آن حضرت بدهند. (ذاریات، 24 تا 29)
همین فرشتگان به عنوان انذار به قوم لوط(علیه السلام) و بشارت به آن حضرت جهت خلاصی از امت فاسق و فاجر و کافر، به عنوان مهمان بر آن حضرت وارد میشوند. (هود، آیه 81 و نیز حجر، آیات 58 تا 68)
پیامبر(صلی الله علیه و آله) بارها و یا برطبق گزارشی تاریخی، همانند حضرت ابراهیم(علیه السلام) هر روزه مهمانی برگزار میکرد. این مهمانیها به قصد ایجاد ارتباط عاطفی بود تا آموزههای وحیانی را به گوش مردم برساند و آنان را احکام و آموزههای اسلامی آشنا سازد. (احزاب، آیه 53)
به هر حال، یکی از مهمترین ابزارهای ارتباطی تاثیرگذار، برگزاری مهمانی است. این روشی است که خردمندان و پیامبران در طول تاریخ از آن برای ایجاد ارتباط و تاثیر عاطفی و احساسی بر روی مهمان استفاده کردهاند.
میهمان ازمنظر قرآن محترم است و می بایست مورد تکریم و احترام قرار گیرد صاحب خانه باید دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا رفته و غذارا درخانه تهیه کند و مهمان غذا را بپذیرد و میل کند تاصاحبخانه دغدغه نداشته باشد.
«هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ، إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ، فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ، فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ»
آیا داستان میهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند، ابراهیم در پاسخ گفت: سلام، شما را نمیشناسم، پس پنهانی به سراغ خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بریان شدهای) را آورد، پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد (ولی با تعجب دید دست به سوی غذا نمیبرند) گفت: چرا نمیخورید؟ (ذاریات، 24-27) با توجه به این آیات و آیات پس از آن، برخی آداب مهمانی در قرآن به دست میآید که از آن جمله می توان به محترم بودن مهمان اشاره کرد؛ « ضَیْفِ... الْمُکْرَمِینَ»
از گزارشهای قرآنی برمی آید که پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ابلاغ دعوت و رسالت خویش، ضیافتی تشکیل میدهد و خویشاوندان خود را به مهمانی فرا میخواند و در آن ضیافت شام به ابلاغ رسالت و دعوت خود اقدام میکند؛ چرا که میداند تاثیرگذاری بر عواطف و احساسات مهمان بر سر سفره غذا و طعام، آسانتر است
موضوع دیگر این که مهمان، هنگام ورود به منزل میزبان می بایست سلام کند. «قَالُوا سَلَامًا» همچنین جواب سلام او لازم است. «قَالَ سَلَامٌ» صاحب خانه باید دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا رفته «فَرَاغَ» و غذا را در خانه تهیه کند «إِلَى أَهْلِهِ»
از دیگر نکات قابل توجه در این زمینه آن است که پذیرایی باید سریع باشد «فَجَاء» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانی کوتاه است) دیگر این که بهترین غذاها فراهم شود «عِجْلٍ سَمِینٍ» مهمان را نزد سفره نبریم، بلکه سفره را نزد مهمان بیاندازیم«فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ» از مهمان نپرسیم که غذا خورده است یا نه «فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء» ( آنچنان که حضرت ابراهیم بدون پرسش از مهمان، به سراغ خانواده و تهیه غذا رفت)
غذا در دسترس مهمان باشد «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ» و مهمان غذا را بپذیرد و میل کند که صاحب خانه دغدغه نداشته باشد «لَا تَأْکُلُونَ»
از دیگر آداب مهمانی که در این آیات بیان شده آنست که اول پذیرایی و سپس گفتگو انجام شود « فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ...» بعد پرسیدند «فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ» اگر مهمان خبر تلخ و شیرینی دارد، ابتدا خبر شیرین و سپس تلخ را عنوان کند « بَشَّرُوهُ... أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ » (ابتدا بشارت فرزند سپس نزول عذاب بر مجرمان)
فرآوری : محمدی
منزلت زن از منظر قرآن
دکتر علیرضا صابریان *
چکیده
از دیدگاه قرآن، زن و مرد هویت یکسان داشته و از موهبتهاى الهى به یک میزان برخوردارند. این دو مایه ى عفت و آرامش یکدیگرند. اما تفاوتهاى انکار ناپذیرى نیز بین این دو وجود دارد. اگر به نظام حقوقى اسلام به صورت مجموعه توجه شود، روشن مىشود که اختلافات حقوقى بین زن و مرد در اسلام دقیقا بر واقعیت و حکمت استوار است و هریک به میزان برخوردارى از حقوق، به وظایفى نیز مکلّف گشته اند.
کلید واژگان :
منزلت زن، حقوق زن، ارث زن.
مقدمه
تفاوتهاى زن ومرد در وظایف و حقوقى که دارند همواره مورد بحث بوده است. ثمره ى مباحث در دو دیدگاه متقابل ارایه شده است. در یک دیدگاه، زن از سطح انسانیت تنزل مىکند و صورت ابزار و وسیله به خود مىگیرد. از سوى دیگر، دیدگاهى نیز هیچ تفاوتى بین زن با مرد قایل نمىشود و معتقد است زن در همه ى زمینهها همتاى مرد است. این همان فمینیسم است.
این نوشتار بر آن است تا با توجه به کاستىهاى دو دیدگاه یاد شده به تحقیق وتبیین دیدگاه قرآن در این باره بپردازد.
نگرش به زن در گذر تاریخ
در میان اقوام و دانشمندان گذشته نظر بسیار بدبینانهاى نسبت به زن وجود داشته است. افلاطون، با جرئت و تهور فراوان، از ورود زن به هر کارى و از برابرى زن و مرد در همه ی موقعیتها پشتیبانى مىکرد. اما ارسطو، که با تعصبات روزگار خود بیشتر سازگار بود، زن را ناقص مىدانست و به عقیده ی او طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است، زن را مىآفریند. زنان و بندگان، از روى طبیعت، محکوم به اسارتند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهاى عمومى نیستند. (دورانت/14)
آگوستین قدیس قائل بود: زن حیوانى است که نه استوار است و نه ثابت قدم، بلکه کینه توز است و زیان کار و منبع همه مجادلات و نزاعها و بى عدالتىها و حق کشىها. (ستارى،61)
بعضى از پیروان فروید معتقدند:
زن خدمت قابلى به فرهنگ بشر نکرده و در هیچ فنى موقعیتى به دست نیاورده است جز در شستن و بافتن و آرایش کردن که فنون جنبى است و مجاهدهاى براى پوشانیدن دستگاههاى جنسى و جلب مرد. (تیلا/ 14)
در تورات کنونى آمده است که وجود زن، طفیلى وجود مرد است و از دنده ی چپ مرد آفریده شده است (سفر پیدایش 2/ 2)
در مقابل نظریههاى افراطى، نظر بسیار خوشبینانهاى نیز نسبت به زن وجود دارد.گاندى مىگوید:
هیچ یک از شرارتهایى که مرد مسئول آن است، چنان پست و مفتضح و خشن نبوده که توهین به نیمه ی برتر انسانیت. جنس زن را ضعیفتر نمىدانم، چون اصیلتر از مرد است. حتى امروز هم زن تجسم ایثار، رنج کشیدن خاموش، فروتنى، ایمان و معرفت است. شهود زن اغلب صادقتر است تا تصور خود بینانهاى که مرد از دانش برتر خود دارد«. (خجسته/ 43)
زن در نزد مصریان مقام والایى داشت تا جایى که تسلط زن و مادر شاهى بر تسلط مرد یا پدر شاهى غلبه داشته است. (تیلا/29)
دیدگاه قرآن
اسلام تنها دینى است که شخصیت و حقوق زن را در ابعاد گوناگون و با توجه به توانمندىها و وظایفى که دارد منظور کرده است. گوستا ولوبون مىگویدکه اسلام اولین مذهبى است که در اصلاح حال زنان و ترقى وتعالى آنان قدمهاى خیلى وسیعى برداشته است. زیرااین مطلب مسلم است که در میان تمام مذاهب و اقوامی که قبل از اسلام آمده اند وضع و حالت زیاده از حد ضایع و خراب بوده است (517).
اینک لازم است موضع اسلام را در این باره از متن قرآن جویا شویم. از دیدگاه قران سرشت زن و مرد یکسان بوده واین دو داراى هویتى یکسانند. قرآن مىفرماید:
یا اَیُّهاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ منْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ منْها زَوْجَها وَبَثَّ منْهُما رجالاً کَثیراً وَ نِساءً... (نساء/1) اى مردم از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک نفس آفرید و از آن نفس واحد، همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسیار پدید آورد.
در آیه ی دیگر آمده است:
هُوَ اَلّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ منْها زَوجَها لِیَسْکُنَ اِلَیْها (اعراف/189) اوست که همه ی شما را از یک تن آفرید و از آن یک تن، زنش را آفرید تا به او آرامش یابد.
از منظر قرآن، خلقت زن مایه ی آرامش مرد است.
وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنوُا الَیْها (روم/21) و از نشانههاى قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید، تا به ایشان آرامش یابید.
علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مىگوید:
معناى آیه این است که براى سود رساندن به شما از جنس خودتان همانند آفرید، چرا که هر یک از زن و مرد داراى جهاز تولید مثل است که با همراهى جنس دیگر کارش به ثمر مىرسد و با کار هر دو، مسئله تولید و تکثیر مثل به انجام مىرسد، بر این اساس، هر یک به تنهایى نقص دارد و به قرین خود نیازمند است و از مجموع این دو، یک واحد تام حاصل مىشود. به جهت همین نیاز و نقص هر کدام به سمت دیگرى حرکت مىکند و زمانى که وصلت حاصل گشت، آرام مىگیرد. زیرا هر ناقصى به کمال خود شائق است و هر نیازمندى به چیزى که رفع نیازش کند، میل دارد. این همان میل جنسى است که در این دو قرین نهاده شده است. (المیزان/ 16/ 173-174)
برخوردارى از مواهب یکسان
قرآن کریم بعضى از موهبتهای الهی را به انسان ، صرف نظر ازجنسیت ، نسبت داده است ، از جمله: لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى اَحْسَن تَقْویم. (تین/4) ما انسان را در بهترین ساختار خلق کردیم.
در آیه ی دیگری میفرماید :
فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّین حَنیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ (روم/3) پس تو اى رسول، مستقیم روى به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروى کن که هیچ تغییرى در خلقت خدا نباید داد. این است آیین استوار حق و لیکن اکثر مردم از حقیقت آن آگاه نیستند.
امکاناتى را که خداوند خلق کرده است، براى انسان است و طبق جنسیت تقسیم صورت نگرفته است:
اَلّذى جَعَلَ لَکُمُ اْلاَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بناءً وَ اَنْزَلَ منَ السَّماء ماءً فَاَخْرَجَ به منَ الثَّمَرات رزْقاً لَکُمْ. (بقره/22) آن خدایى که براى شما زمین را گسترد و آسمان را برافراشت و فرو بارید از آسمان آبى که به سبب آن بیرون آورد میوههاى گوناگون براى روزى شما.
آیاتى که هدف آفرینش را بیان مىکند عمومیت دارد ، از جمله:
الّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ. (ملک/2) خدائی که مرگ و زندگانى را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر است و او مقتدر و آمرزنده است.
همچنین:
وَ مَنْ عَمِلَ صالحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً. (نحل/97) هر کس از مرد و زن کار نیکى به شرط ایمان به خداى آرد، ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده مىگردانیم.
در صورت تساوى عمل زن و مرد، پاداش این دو یکسان خواهد بود:
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اِنّى لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى. (آل عمران/195) پس خدا دعاهاى ایشانرا اجابت کرد که البته من که پروردگارم عمل هیچکس از مرد و زن را بى مزد نگذارم.
خداوند اهل علم و دانش را ستوده و فرقى بین زن و مرد قایل نشده است:
یَرْفَعِ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ (مجادله/11) خدا مقام اهل ایمان و دانشمندان عالم را رفیع مىگرداند.
یکى از مهمترین اهداف انبیاء، تزکیه و تعلیم انسانها است و در این خصوص فرقى بین زن و مرد نیست:
کَما اَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُم وَ یُعَلِّمُکُمْ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ. (بقره/151) چنانکه رسول گرامى خود را فرستادیم که آیات ما را براى شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدى و آلودگى جهل و شرک پاک و منزه گرداند و به شما تعلیم شریعت و حکمت دهد و از او بیاموزید هر چه را نمىدانید.
درتعدادى از روایات علاوه بر تعابیر عام نسبت به زنان تصریح صورت گرفته است ، از جمله: قال النبى(ع):
طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة. (بحار الانوار،ج1/177) فراگیرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
از منظر فقیهان امامیه فراگیرى احکام شرعى مورد ابتلا بر هر زن و مردى واجب است:
یحب على کل مکلف فى عباداته و معاملاته ان یکون مجتهداً او مقلداً او محتاطا. (العروة الوثقى1/12) واجب است بر هر مکلفى در عبادتها و معاملهها یا مجتهد باشد و یا مقلد و یا به احتیاط عمل نماید.
زنان بسیارى از اصحاب و یاران پیامبر9 و ائمه، اهل فضل و دانش بودند. مجلس تفسیر زینب3 در کوفه هنگام حکومت حضرت على7، نمونه بارزى از این امر است. (اعلام النساء المؤمنات/ 173) همچنین برخى از زنهاى منسوب به فقها و عالمان، صاحب اجازه نقل حدیث و اجتهاد بودهاند مانند ام على، همسر شهید اول و آمنه بیگم دختر مجلسى اول. و در تاریخ معاصر، شهیده بنت الهدى صدر و بانو مجتهده اصفهانى از مصادیق بارز زنان اهل فضل و دانش بودهاند. (پیام زن/22/26)
از دید قرآن، در کسب مدارج معنوى و تحصیل تقوا، فرقى بین زن و مرد نیست.
یا اَیُّها النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاکُمْ. (حجرات/13) اى مردم ا ما همه ی شما را از مرد و زنى آفریدیم و آنگاه شعبههاى بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسند. بزرگوارترین شما نزد خدا با تقوىترین مردمند.
یکى از ارزشمندترین مفاهیم و اعمال دینى جهاد در راه خداست تا جایى که جهاد براى حفظ کیان اسلام بر زن و مرد واجب است. (کشف الغطاء/381)
زن و مرد از فضیلت جهاد بهره مىبرند:
لا یَسْتَوى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤمِنینَ غَیْرُ اُولى الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهمْ فَضَّلَ اللَّهُ اَلْمُجاهِدینَ بَاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى فَضَّلَ اللَّهُ اَلْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ اَجْراً عَظیماً. (نساء/ 95) هرگز مومنانى که بى هیچ عذرى مانند نابینایى ، مرض فقر و غیره از کار جهاد باز نشینند با آنانکه به مال و جان کوشش مىکنند، یکسان نخواهد بود. خدا مجاهدان فداکار با مال و جان را بر بازنشستگان، بلندى مقام و برترى بخشیده و همه ی اهل ایمان را وعده ی نیکو فرموده و مجاهدان را بر بازنشستگان با اجر و ثوابى بزرگ برترى داده.
آیه ی زیر بیان کننده ی ارزشهایی است که زن و مرد در آن شراکت دارند و در این آیه از مردان و زنان به نیکى یاد شده است:
اِنّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمؤمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وِ الْحافِظینَ فُرُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللّهَ کَثیراً وَ الذَّکِراتِ اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً عَظیماً. (احزاب/35) همانا کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان اهل طاعت و مردان و زنان راستگوى و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس خاشع و مردان و زنان خیرخواه مسکین نواز و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان با حفاظ خوددار از تمایلات حرام و مردان و زنانى که یاد خدا بسیار کنند، براى همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است.
خلقت زن و مرد هر کدام براى تکمیل دیگرى است:
هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ و َ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ. (بقره/18) آنان (زنان) جامه ی ستر و عفاف شما و شما (مردان) نیز لباس عفت آنها هستید.
در تفیسر المیزان آمده است:
ظاهر از لباس همان معناى معروف آن است. لباس آن چیزى است که انسان به آن بدنش را مىپوشاند و دو جمله از قبیل استعاره است. زیرا هر یک از زوجین دیگرى را از دنبال گناه رفتن و شایع ساختن آن، باز مىدارد. پس هر کدام براى دیگرى به منزله لباسى است که با آن پلیدى خود را پنهان و عورت خود را مىپوشانند. (المیزان/1/44)
قرآن حتی جنس زن و مرد را نیز یکسان مىداند:
وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَزْواجِکُمْ بَنینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبتِ. (نحل/72) خدا براى شما از میان خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان فرزندان و فرزند زادگان پدید آورد، و از چیزهاى پاک روزیتان داد.
در آیه ی دیگر از قرآن آمده است:
فاطِرُ السَّمواتِ وَ اْلاَرْضَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً. (شورى/11) آفریدگار آسمانها و زمین است. براى شما، هم از شما، همسرانى بیافرید.
بعضی مفسرین از این آیه یکسانی و مماثلت جنس زن و مردرا نتیجه گرفته اند. (حسینى/2/ 100-98) علامه طباطبایى در تفسیر المیزان، نیز این قول را ترجیح داده است. (المیزان/4/ 136)
ممکن است گفته شود در آیات مذکور، هدف از آفرینش زن آرامش و سکون مردتلقی شده است به گونه ای که گویا اصل در حیات، مرد است و زن طفیل وجود او ست. اما باید گفت با توجه به ظاهر آیات هر یک از این دو جنس به یکدیگر نیاز دارند و آرامش طرفینى است همانگونه که مودت و رحمت براى هر دو طرف است. در استعمالات قرآنى، واژه ی زوج به معناى همسر بر هر یک از زن و مرد اطلاق مىگردد و اصولا کلمه ی زوجه در قرآن به کار نرفته و از نظر لغت شناسان استعمال واژه ی زوجه براى زن، غیر فصیح است. (راغب/ 384)
آیات ذکر شده نشان داد که زنان هم چون مردان از شخصیتى کامل و مستقل برخوردارند و در هویت انسانى میان صنف زن و مرد تفاوتى نیست. ویژگىهاى انسانى را هر دو به نحو برابر دارا هستند. همانگونه که در قابلیت رشد و تکامل، لغزش و انحراف، آسیب پذیرى و آسیب رسانى یکسانند.
به عبارت دیگر، خداى متعال انسان را آفرید، اما براى بقاى نسل و تبار وى او را به دو صنف زن و مرد تقسیم کرد. در آنچه لازمه ی نوع انسانى است هر دو برابرند و در برخى خصلتها و خصوصیتها که لازمه ی صنف است از یکدیگر متفاوتاند. این تفاوتها چنان نیست که به انسانیت آنها آسیب برسانند. (مهریزى/78)
حقیقت انسان نه مذکر است نه مونث. قران کریم مىگوید: این دو را از چهره ی ذکورت و انوثت نشناسید. بلکه از چهره ی انسانیت بشناسید. در حقیقت انسان را روح او تشکیل مىدهد، نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تعیین مىکند نه جسم او و نه مجموع جسم و جان. (جوادى آملى/ 76)
علامه طباطبایى نیز با استدلال فلسفی به وحدت نوعى زن و مرد قایل است. (المیزان/4/ 152-153) بنابراین می توان گفت که هر کمال نوعى را که یک صنف مىتواند آنرا به دست آورد، صنف دیگر نیز قدرت به دست آوردن آنرا دارد. و از آن جمله کمالی است که به وسیله ی ایمان به خدا و اطاعت فرمان او حاصل مىشود. بهترین و جامعترین تعبیر حاکی از این معنا آیه شریفه ای است که مىفرماید: اِنّى لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ. (آل عمران/ 195)
شخصیت زن از دیدگاه اندیشمندان معاصر
امام خمینى (ره) در خصوص شخصیت زن قایل است:
تمام هویت هاى کمالى که در انسان مطرح است در زن مطرح است. (سیماى زن... /207)
علامه طباطبایى در این خصوص مىگوید:
واقعیت خارجى و تجربه نشان مىدهد که زن و مرد دو فرد از یک جوهر واحد به نام انسان مىباشند.« (المیزان/4/ 94-95)
ایشان در جاى دیگر مىگوید:
قرآن بیان کرده که هویت زن مانند مرد است هر انسان چه زن و چه مرد، انسان است و در ماده انسانیت مشترک است. (همان/2/ 269)
علامه مطهرى شخصیت زن را از منظر قرآن این گونه ترسیم مىکند:
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددى مىفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریدیم. قرآن درباره آدم اول مىگوید: همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم... قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدسى از یک زن بزرگ و قدسیه یاد مىکند. از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد کرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهران ذکر مىکند از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت نکرده. گویى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمایند. (1 47-150)
آیة اللّه جوادى آملى زن و مرد را از یک گوهر دانسته و میگوید:
آفرینش زن و مرد از یک گوهر است و همه زنان و مردان مبدا قابلى واحد داشته، چه این که مبدا فاعلى همه آنها خداى یگانه و یکتاست و هیچ مزیتى براى مرد نسبت به زن در اصل آفرینش نیست و اگر برخى از روایات عهده دار اثبات این مزیت اند یا از لحاظ سند نارسا و یا از جهت دلالت ناتمام اند و اگر فرضا از هر دو جهت تمام باشند، چون مسئله مورد بحث یک امر تعبدى محض نیست، نظیر مسائل فقهى صرف، نمىتوان آن را به یک دلیل ظنى غیر قطعى ثابت کرد، مگر در حد مظنه و گمان که سودمند به حال مسائل علمى نخواهد بود. (137-138)
حقوق زن و مرد
تفاوتهای فیزیولوژیک زن و مرد با یکدیگر لازمه ی حیات انسانی و بقای آن است. بدیهی است این تفاوت ها زمینه ساز تفاوت در وظایف و تکالیف و این یک نیز سبب تفاوت در حقوق می گردد. بر این اساس ، تفاوت های حیاتی این دو را به اختصار از نظر می گذرانیم. به طور کلى مىتوان این تفاوت ها را به دو دسته ی جسمانى و روانى تقسیم کرد.
1. تفاوت هاى جسمانى:
این تفاوت ها اختلافات ظاهرى ساختمان بدن و مهمتر از آن تفاوت وضعیت جنسى این دو را شامل میشود. نطفه زن (اوول) و نطفه مرد (اسپرماتوزوئید) هر یک داراى 23 کروموزوم است که موقعیت و شکل آنها در هر جنس با دیگرى تفاوت دارد. زنان عوارض زنانگى اعم از قاعدگى و آبستنى و زایمان دارند ولى مردان این گونه نیستند. مردان بلند قدتر و سنگین وزنتر از زنان اند. وزن متوسط قلب مرد 300 گرم و وزن متوسط قلب زن 250 گرم و وزن متوسط مغز مرد 1300 گرم و وزن متوسط مغز زن 1200 گرم مىباشد. (تیلا/ 137-138)
2. تفاوتهاى روانى:
میل مرد به ورزش و شکار و کارهاى پر حرکت و جنبش، بیش از زن است. زن زودتر و سریعتر از مرد تحت تاثیر احساسات خویش قرار مىگیرد. زن به زینت و زیور و جمال و آرایش علاقهى زیاد دارد. احساسات زن بى ثباتتر از مرد است. زن از مرد محتاطتر، پر حرفتر، ترسوتر و تشریفاتىتر است. (مطهرى/205-206)
تفاوت در قانون ارث
تفاوت های یاد شده همانگونه که گذشت سبب پاره ای تفاوت های حقوقی بین زن و مرد گردید. یکى از این تفاوتها در قانون ارث است. از دیرباز این سوال مطرح بوده است که چرا از منظر اسلام سهم الارث زن و مرد با هم مساوى نیست؟ چرا حقوق این دو با هم مساوى نیست؟ امام صادق سبب این مطلب اینگونه بیان کرده است:
اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضى از جنایات اشتباهى که خویشاوندان جانى باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است. از این رو سهم زن در ارث از مرد کمتر است. (مطهرى/ ص251)
استاد مطهرى در این باره مىگوید:
علت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف مرد قرار داد (نساء/ 11) وضع خاصى است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانین جزایى دارد چون اسلام مهر و نفقه را لازم میداند و به این سبب قهراً از بودجه زندگى زن کاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است. اسلام مىخواهد این تحمیل از طریق ارث جبران شود، از این رو براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است. (همان/251)
در خصوص نفقه ی زن با استناد به متون فقهى در قانون مدنى آمده است:
نفقه عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت که به طور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج او به واسطه مرض یا نقصان اعضاء. (قانون مدنى، ماده 1107)
نفقه زن بر نفقه سایر افراد واجب النفقه، مقدم است، مانند اولاد، پدر، مادر و غیره. (امام خمینى/2/285)
اگر زوج با حالت یسر و قدرت بر پرداخت نفقه، از اداى آن خوددارى کند، زوجه مىتواند بدون مراجعه به دادگاه از اموال او تقاصّاً برداشت نماید. (طاهرى/3 /202)
در صورت گذشت مدتى و عدم پرداخت نفقه، نفقه ایام گذشته به صورت دین بر ذمّه زوج قرار خواهد گرفت. (خویی/ 2/ 313)
پس اگر از طرفى مرد حق بهره مندى از ارث را به میزان دو برابر سهم زن دارد از طرف دیگر تکلیف بر عهده ى اوست که نفقه ى زن را تأمین کند.حق و تکلیف دو مفهوم متلازم و متضایف هستند بنابراین در مقابل هر حقى، تکلیفى موجود است. مانند دو کفه ترازو که توازن آنها در عالم عدالت باید رعایت گردد. (امامى/4/11)
در مواردى نیز زن و مرد به گونهاى برابر ارث مىبرند مانند:
1- پدر و مادر هر کدام 16 ارث مىبرند.
2- خواهر و برادر مادرى و فرزندان آنان یکسان ارث مىبرند.
3- جد و جده مادرى یکسان ارث مىبرند.
4- دایى و خاله یکسان ارث مىبرند و موارد مشابه دیگر.
از این رو، تفاوت ارث زن و مرد ناشى از انوثت و ذکورت نیست و گرنه باید همه جا مردان دو برابر زنان ارث برند، بلکه مسئلهى »غُنْم« و »غُرم« است. یعنى هر کسى بیشتر خسارت مىبیند، بیشتر بهره مىبرد. (مهریزى/465-467)
بسیارى از سوالات و اعتراضات نسبت به حقوق زن در اسلام، ناشى از جزء نگرى قوانین اسلام است. اگر نظام حقوقى زن،در نظام جامع حقوقى اسلام لحاظ شود این گونه شبهها پیش نمىآید.
در نظام حقوق اسلام اختلافات حقوقى بین زن و مرد دقیقاً بر واقعیت و حکمت استوار است. بدیهى است هم وضع قوانین مختلف در شرایط یکسان و هم وضع قوانین واحد در شرایط و موقعیت هاى متفاوت، ستمگرانه است و اسلام هیچ یک از این دو را نمىپزیرد. به همین دلیل، آنجا که حقوق زن و مرد به وجه مشترک آنها باز مىگردد، حقوق این دو، برابر و یکسان است و جایى که به جهات اختلاف آنها مربوط مىشود، حقوق و تکالیف نیز تفاوت پیدا مىکند.
هر گاه کسى از حقى محروم باشد، از تکالیف ملازم با آن نیز معاف خواهد شد. چنانکه متقابلاً هر کس از داشتن تکالیفى معاف باشد از حقوق ملازم با آن تکلیف نیز بى بهره خواهد بود.
نتیجهگیرى
آن گونه که برخى پنداشتهاند نگاه اسلام به زن تحقیرآمیز نیست.قرآن پیرامون منزلت زن موضع حکیمانهاى دارد. نه او را از مقام انسانى تنزل داده و نه تفاوتهاى بیولوژیک و حکمت آفرینش او را نادیده گرفته است. از منظر قرآن زن به لحاظ انسانیت هیچ تفاوتى با مرد ندارد. اما آفرینش او با توجه به وظایفى که بر عهده مىگیرد اندکى با مرد متفاوت است. اگر قرآن ارث زن را نصف مرد دانسته در مقابل آن، حقوق دیگرى براى او منظور نموده است و در مواردى هم ارث زن و مرد هر دو برابر دانسته شده است. بنابراین، تفاوت سهم ارث زن و مرد از منزلت زن نمىکاهد همان گونه که تکلیف پرداخت نفقه و مهر و امثال آن بر مرد به منزلت مرد آسیب نمىرساند.
کتابشناسی
- آیة الله العظمى خوئى، منهاج الصالحین.
- امام خمینى، تحریر الوسیله، چاپ انتشارات اسلامى، قم، 1363.
- امام خمینى، سیماى زن در کلام امام خمینى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران.
- امامى، حسن، قانون مدنى، کتابفروشى اسلامیه، تهران.
- تورات، سفر پیدایش، باب 2، آیه 2 و باب 19، آیه 19.
- تیلا، عباس، زن در آیینه تاریخ، مولف، تهران، 1370.
- جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئینه جلال و جمال، مرکز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق.
- حسینى تهرانى، محمد حسین، نور ملکوت قران، انتشارات علامه طباطبایى، 1413 ق، ج 2.
- دورانت، ویل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377.
- راغب اصفهانى، ابوالقاسم، المفردات فى غریب القرآن، شرکة مکتبه و مطبعة الیالى الحلبى.
-ستارى، جلال، سیماى زن در فرهنگ ایران، نشر مرکز، تهران، 1373.
- سعید زاده، زنان، تحصیلات و برداشتهاى دینى، مجله پیام زن، ش 22.
- صدر، حسن، حقوق زن در اسلام و اروپا، چ هفتم، انتشارات جاویدان، 1357.
- طاهرى، حبیب الله، حقوق مدنى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1375.
- طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، موسسة الاعلمى، بیروت، 1399 ق، ج 16.
- طباطبایى یزدى، محمد کاظم، العروة الوثقى، اسماعیلیان، قم، 1412 ق، ج 1.
- کاشف الغطاء، شیخ جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات شریعة الغراء، انتشارات مهدوى، اصفهان، کتاب الجهاد.
- کیا خجسته، مهاتما گاندى در جستجوى حقیقت، نشر مرکز، تهران، 1372.
-لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، بنگاه مطبوعاتى علمى،1344.
- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، موسسة الوفاء، بیروت، 1403 ق، ج 1، ص 177.
- محمد الحصون، و ام على مشکور، اعلام النساء المومنات، انتشارات اسوه، تهران، 1411 ق.
- مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم.
- مهریزى، مهدى، شخصیت و حقوق زن در اسلام، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1382.
- نورى، حسین، مستدرک الوسائل، موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاة التراث، بیروت، 1408 ق، ج 17.
- وینست، آندرو، ایدئولوژىهاى مدرن سیاسى، ترجمه مرتضى ثاقبفر، ققنوس، چاپ اول، 1378.
با نام خدای فاطمه (س) بانوی دوعالم
حضرت محمد (ص) فرمود: من دو چیزگرانبها در میان شما به امانت می گذارم مادام که به آن چنگ زنید از گمراهی بدورید و آن دو، یکی قرآن و دیگری اهل بیتم(ع) است. بدین وسیله ما نیز سخن پیامبر اعظم (ص) را لبیک گفته و به معجزه او که قرآن است تمسک می جوئیم تا به معرفتی دست یابیم که جز از قرآن نتوانیم بیابیم. در جهان کنونی که بیش از نیمی از جمعیت آن را زنان تشکیل می دهند ضرورتی احساس می شود تا دیدگاه قرآن به زنان را مورد تحقیق قرار دهیم. قشری از جامعه که فرهنگ و بنیان جامعه در دست آن رقم میخورد. قرآن، کتاب هدایت، احوال و ارزش زنان را در کاملترین و بی نقص ترین وجه بیان نموده است که با بهره گیری از آن می توان به بهترین شکل ممکن زندگی کرد.
- اولین بانو (حضرت حوّا):
نام مبارک حضرت آدم (ع) 25 مرتبه در قرآن کریم آمده است و دو کنیه و نام آن حضرت در چندین آیه به نام حضرت حوا اشاره شده است (سوره بقره آیه 25 - سوره نساء آیه 1 - اعراف آیه 19 ) حوا نخستین مادر است بنابراین بر همه انسان ها حق مادری دارد به همین دلیل به ایشان حوّا یعنی مادر زنده ها می گویند و پروردگار وی را به عنوان نخستین زن پاک سرشت و پاکدامن از طینت ویژه ای می آفریند. اژامام باقر(ع) است که می فرماید: «خداوند حوا را از باقیمانده طینت آدم آفرید». و فرمود: این آفرینش در روز جمعه بعد از زوال صورت پذیرفت با این تفاوت که ابتدا آدم آفریده شده و بعد حوّا و این آفرینش نشان دهنده قدرت بی انتهای الهی است و اینکه او تا در به انجام همه امور است. حضرت حوا، اولین زن عالم (ام البشر) در حالیکه تعداد فرزندان او با نوه های شان به چهل هزار نفر رسیده بود دنیای فانی را بدرود گفته و به دیار دوباره ی پروردگار رجعت نمودند.
- همسر حضرت نوح (واغله):
همسر حضرت نوح (ع) با نام واغله در سوره مریم به عنوان زن ناسازگار معرفی شده است. در سوره مریم از برخی زنان پیامبر انتقاد شده و از ناسازگاری و افشاگری رازهای پیامبر توسط آنان مذّمت گردیده است به عنوان مثال نام دو زن که اهل آتش می باشند و هر دو همسران پیامبران بوده اند (همسر حضرت نوح و زن حضرت لوط) گفته شده است و سپس با اشاره به مقام آیه همسر فرعون و عظمت مریم، مادر عیسی، از زنان خوب نمونه ذکر کرده است.
- همسر حضرت لوط( واهله یا والهه):
همسر لوط اگر چه در خانه ای که از نعمتهای الهی چهره بود زندگی می کرد ولی با قوم خویش هم کیش بود و آئین شوهر را نپذیرفته بود. به افشای راز های دینی و اجتماعی که در خانه نبوت بود می پرداخت واز این طریق به آئین و اهداف مقدس حضرت لوط (ع) صدمه و ضربه وارد می کرد و در قرآن از او با عنوان های «عجوز» هلاک شده خائن به دین ، پس مانده » تعبیر شده است.
- مادر حضرت عیسی (ع) (حضرت مریم(س) :
پدر مریم «عمران بن مائان» و مادرش «حنّه» از دودمان یعقوب و از نسل سلیمان بن داود می باشد عمران پیش از تولد مریم درگذشت و چون مریم برای خدمت به خانه خدا نذر شده بود، مادرش پس از تولد، او را به بیت المقدس به صفور متولیان آورد و آنان در کفالت وی به نزاع پرداخته و هر کدام خواهان این افتخار بودند. سرانجام در نتیجه قرعه کشی، کفالت او را به زکریا سپردند. آن حضرت در سن سیزده سالگی پسرش عیسی را در ناصره به دنیا آورد و در آنجا به زندگی پرداخته سرانجام ایشان در سن 63 سالگی دنیا را بدرود گفته به لقاءالله پیوستند و حضرت عیسی و ملائکه بر فراق ایشان گریستند.
- همسر حضرت ابراهیم (ع) (ساره) :
ساره از زنان بسیار با فضیلت و از جمله بانوان مورد عنایت پروردگار عالم است . پدر ایشان (لامحج) و مادرشان (ورقسه) و برادرش «حضرت لوط» می باشد. وی زنی زیبا و ثروتمند بود و تمامی اموال و اغنام خویش را در اختیار شوهرش قرار داده بود. حضرت ساره در سن 36 سالگی با حضرت ابراهیم (ع) ازدواج کرد و در سن 99 سالگی صاحب فرزندی به نام اسحاق شد.
- مادر حضرت موسی (یوکابد):
نام مادر حضرت موسی (ع) در چند سوره قرآن بدان اشاره شده است و او را محور الطاف خفیه خدا و قلب وی را منبع وحی و الهام معرفی می کند. مادری که در هنگام ورود مأموران فرعون، نوزاد خویش در داخل تنور آتش می اندازد و مأموران با تماشای تنوری آتشین گمراه می شوند و خانه را ترک می کنند و یوکابد با نگرانی سراغ نوزاد می رودو با تعجب صحت و سلامت او را در آتش می بیند . الهام الهی ، آری، قلب او را آرام می سازد و می داند تا زمانی که سایه لطف الهی بر سر او و نوزادش باشد خطری آنها را تهدید نمی کند.
- خواهر حضرت موسی (کلثم):
ایشان جز زنان با ایمان و از معدود زنانی است که رسول خدا (ص) وی را ستایش نموده است و در شرافت «کلثم» همین بس که وی به امر الهی در تولد فاطمه (سلام الله علیها) به یاری خدیجه فرستاده شد. (کلثم) در دو سوره قرآن آمده است و مهمترین نقش او را (نقش اطلاعاتی) بیان کرده است. وی در زمانی که برادرش موسی در کاخ فرعون بود از او برای مادر خبر می آورد ودر سوره قصص بیان شده که سرانجام با تدبیر عاقلانه او موسی به یوکابد رسید.
- زن ایوب (رحیمه):
زن ایوب اسوه ی استقامت و وفاداری است . او از زنان نادر جهان است که در مدت طولانی از شوهرش پرستاری نمود و خم به ابرو نیاورد. پدر ایشان (افرایم) و پدر بزرگشان حضرت یوسف (ع) است. تاریخ بیانگر آنست که در مدت 7 تا 18 سال سختی و رنج که بر ایشان تحمیل بوده جز همسر با وفایش تمامی افراد او را ترک گفته بودند و در نهانش لب به شماتت گشوده بودند . ایوب (ع) در سخنان خود گفت : هیچ درد وعذاب برای من به اندازه شماتت دشمنان سنگین نبود ولذا دست به دعا برداشت وخدا نیز دعای وی مجاب نمود نعمتها براووارد شد به قدرت الهی .
- حضرت آسیه (س)
در قرآن مجید حد اقل در دوجا به نام آسیه اشاره شده است در سوره قصص آیه 9 در رابطه باشفاعت از موسی است که هنگام گرفتن وی از آب درزمانی که فرعون خواست موسی را بکشد ولی آسیه گفت : اورا نکش اونور دیده ی من وتو خواهد بود اوبه ما فایده می بخشد . مورد دوم در سوره تحریم آیه 11 است که فرعون برای بازگرداندن آسیه از ایمان به آیین موسی وی را زیر شکنجه گرفته بود او از خدا می خواست که او را از اهل بهشت قرار داده واز عذاب وشکنجه فرعون ودیگران نجات دهد . وآسیه لبخند زد زیرا چیزی در آسمان دید که دیگران از دیدن آن عاجز بودند بدین ترتیب روح او به ملکوت اعلی پیوست جزء برترین زنان بهشت گردید ومژده ی همسری رسول خدارا درآن سوی عالم از آن خود ساخت .
- همسر پیامبر عظیم الشأن اسلام : (حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه زن فدا کار که در سن 40 سالگی با پیامبر اعظم ازدواج نمود وتمام ثروت ودارای خودرا در راه اسلام در اختیار پیامبر قرار داد . ایشان اول بانوی اسلام ومادر حضرت فاطمه زهرا (س) است .فضایل اخلاقی ایشان برهمه آشکار است .
- حضرت فاطمه (س): سیدة النساء العالمین .
فاطمه مصداق کوثر محمد (ص) است ازاین جهت که تداوم سنت وذریه با برکت حضرت از طریق ایشان است . از ذریه فاطمه یازده امام معصوم پدید آمد که آثار وبرکات آنان شرق وغرب عالم را فراگرفته واینان عماد دین هستند وسرچشمه جوشان امامت که بافضایل الهی خود تشنه کامان امامت شریعت را همواره سیراب می کند . فاطمه (س) وفرزندانش شجره طیبه وکوثری هستند که عالمی مدیون آنان خواهد بود. مقام شفاعت آن حضرت تا جای است که رسول خدا (ص) فرمودند. نوا از جانب خدا می رسد که ی فاطمه هرچه در خواست کن واز هرکس شفاعت نمای پذیرفته است
- سخن آخر
قرآن بیان می کند ازبین زنان افرادی ، باآنکه شرایط مناسبی برای ایمان آوردن در مقابلشان بود اما به خداای سبحان کفر ورزیدند (تحریم آیه 10) ودر قبال از همسر فرعون به عنوان یک زن نمونه که در شرایط حساس وخفقان آور در، دربار فرعون بود اما مؤمن ، صالح وآرزومند مقام بهشت بود نام می برد (تحریم آیه 11) قرآن کریم از ما در وخواهر موسی به عنوان دوزن عفیف وفداکار که با توکل بر خدای سبحان موسی (ع) را از خطرها حفظ کردندیاد می کند (قصص آیه 7 تا 11) کتاب الهی از مریم ، مادر پیامبر ی الوالعزم نام برده ، بانوی بزرگوار ونمونه ای که در اثر تقوا وشایستگی اخلاقی برگزیده ی خدا می شود واز این برترین زنان عالم می گردد (آل عمران 42) واینک فاطمه (س) ثقل اصغر ، برگزیده ی خدا نسبت بر همه زنان عالم معرفی می شود . فاطمه سرآمد همه زنان بهشت از اولین تا آخرین است . زمانی که فاطمه در محراب عبادت قرار می گیرد هفتاد هزار ملک از ملائک مقرب بر اوسلام می کنند وبا اوسخن می گویند آنچه که به مریم : وخداوند تورا پاک گرانید وبرهمه زنان عالم برتری بخشید. ودر عظمت مقامش همین بس که : در بین انبیاء واولیاء جز رسول خدا(ص) وعلی ابن ابی طالب (ع) مقام کسی برتر از فاطمه نیست زیرا فاطمه از همه انبیاء حتی انبیاء اولوالعزم برتر است.